آرشیف

2016-11-22

مسعود حداد

آرزو

جعد مشکینت مرا تا شست پایت آرزوست
عشوه و تمکین با ، ناز و ادایت آرزوست

  در جهانِ آرزوها  ،آرزوی من،  تویی
گردنم را حلقهٔ دست حنایت آرزوست

بویی هرگز می نبردی از وفا در باغ عشق
عاشقِ کم طالع را جور و جفایت آرزوست

نور خورشیدی نتابید ، زآسمان مهر تو
شیفته گان را سایهٔ ابر سخایت آرزوست

ابتدا و مبتدای صحبت اول بُدی
تا ابد هرگز مرا نه ، انتهایت آرزوست

می نگردان رو، ز«حداد»، ای گل باغ امید
بیشتر از این نخواهد ، رو نمایت آرزوست

مسعود حداد
19 نومبر 2016