آرشیف
یکصد و ششمین سالگرد استقلال افغانستان از بریتانیا
محمداکرام اندیشمند
امان الله خان:
«شما افغانهای اصیل هستید. مرا ببخشید اگر به خشونت و شدت با شما اتباع افغانستان و فرزندان خود پیشآمد میکنم. مگر شما بعد از این اولاد من نیستید؛ زیرا که شما، برعلیه من، بغاوت کردید. شما، بر اعمال مخلصانۀ من، انگشت اعتراض گذاشتید. آنها از این قرار اند:
من، مکاتب تأسیس کردم. آیا شما فکر میکنید که این مکاتب را برای خود باز کردهام؟ من آنها را محض برای اطفال شما گشودهام. شما خواستید که مکاتب جدیدالتأسیس دختران را بسته کنم، چنان کردم. اکنون علمای تمام دنیا به من نوشتهاند که مکاتب برای دختران یک امرِ حیاتی و ضروری است.
من پروژۀ آبیاری را روی دست گرفتهام. این کار را هم برای خود نکردهام بلکه برای شما و فرزندان شما کردهام. شما بر من، حکم قادیانی کردید، من قادیانی نیستم. شما گفتید که قوانین جدید من، مخالف قرآن کریم است. من از شما خواهش کردم تا نزد من بیایید و در این موضوع با هم بحث و مذاکره کنیم، مگر شما نیامدید. در عوض دنبال شخص ماجراجوی و دهشتافگن چون عبدالکریم رفتید. شما برعلیه من برخاستید و بغی کردید. شما باعث قتل یک تعداد زیاد عساکر و اولاد من شدهاید، بنا بر آن نمیتوانم شما را عفو کنم. پس شما باید کشته شوید.»
امروز 28 اسد در روایت سرکاری و رسمی از تاریخ افغانستان، سالروز استقلال سیاسی از دولت استعماری بریتانیا است. هرچند که افغانستان همچون شبه قارۀ هند و بسیار کشورهای دیگر در قاره های آسیا و افریقا هیچگاه مستعمرۀ این دولت نبود، اما بریتانیا یا انگلیس در جلوگیری از نفوذ دولت استعمارگر روسیۀ تزاری سیاست خارجی افغانستان را در کنترل داشت و برای این امر و انتصاب یک زمام دار دوست و مطیع دو بار در قرن نزدهم به افغانستان لشکر کشید و با مردم این کشور درگیر جنگ شد.
سومین جنگ و درگیری بریتانیا یا در واقع دولت بریتانیایی هند بر سرِ دادن و ندادن استقلال سیاسی افغانستان بود که این جنگ کوتاه سه چهار هفته ای را امان الله خان پادشاه کشور بر سر کسب استقلال از دولت بریتانیا براه انداخت. این در حالی بود که پدر و پدر بزرگ امان لله خان، یعنی امیر حبیب الله و امیر عبدالرحمن امیران یا شاهان قبلی در سیاست خارجی مطیع انگلیس ها بودند و از آنها مستمری دریافت می کردند تا به امارت و سلطنت خود ادامه دهند.
امان الله خان وقتی در سال 1919 پادشاهی را از کاکایش که پس از قتل امیر حبیب الله در جلال آباد خود را امیر و شاه خواند، تصاحب کرد، در نخستین اقدام دست به اعلان استقلال از انگلیس زد. او در تاریخ معاصر افغانستان در سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20 نخستین پادشاه بود که بر خلاف جریان حاکم بر وضعیت سیاسی و بر خلاف سیاست پدر و پدر بزرگ و بدون توجه به کمک و مستمری که آنها از انگلیس بدست می آوردند، بیرق استقلال را بلند کرد و سنت شکن حاکمان و شاهانِ قبل از خود شد.
سیاست و عملکرد متفاوت و تقابل امان الله خان با جریان و قواعد حاکم بر سیاست و فرهنگ جامعه تنها به اعلان استقلال از بریتانیا محدود نمی شد، بلکه تصمیمات و گام های او پس از کسب استقلال سیاسی از انگلیس در جهت ایجاد تحول و توسعۀ انسانی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی در افغانستان بخش مهم و اصلی سیاست و عملکرد او را تشکیل می داد. از این نقطۀ نظر نیز او با امیران و شاهان خلف خود متفاوت بود وبرای قرار گرفتن افغانستان در مسیر توسعۀ انسانی و اجتماعی و رسیدن به این توسعه، عجله داشت.
مخالفت ها و شورش های اجتماعی و داخلی علیه شاه امان الله خان که البته عوامل مختلفی داشت و از جمله اشتباهات و خبط های شاه که مقالۀ جدا در این مورد خواهم نوشت، سلطنت او را از پا در آورد و اهداف او را در تحول و توسعۀ انسانی و اجتماعی افغانستان ناکام ساخت. هر چند او تلاش کرد شورش نخستین را با قدرت درهم بکوبد و حتی خواست شورشیان را قبل از اعدام از نظر ذهنی با استدلال شرعی و عقلی تفهیم کند که راه غلط رفته اند، اما ذهنیت اجتماعی قانع نشد و قدرت شاه بصورت فزاینده بسوی ضعف و شکست رفت.
آنچه که در آغاز از قول شاه امان الله خان نقل شد به اظهارات وی به شورشگران نخست مربوط می شود که قبل از اجرای مجازات اعدام، آنها را مخاطب قرار داد و دلایل اعدام شان را بر شمرد.
اولین شورش مسلحانه در اوایل سال ۱۹۲۴ میلادی علیه شاه امان الله خان و حکومت او در جنوب از سوی قبایل منگل به وقوع پیوست. سپس قبایل احمدزایی، جاجی و سلیمانخیل نیز سر به شورش برداشتند. این شورش تا شروع سال بعدی دوام یافت. امانالله خان، شورشیان را پس از جنگهایی که دامنۀ آن تا غزنی و لوگر کشانیده شد، درهم شکست و با دستگیری و اعدام تعدادی از آنها در می ۱۹۲۵، این بغاوت را فرو نشاند.
دومین شورش علیه شاه امانالله و اصلاحات وی از سال ۱۹۲۷ آغاز یافت. پس از سفر اروپایی شاه در ۱۹۲۸ و پس از تدویر لویه جرگۀ پغمان، محمدصادق مجددی و برادرزادهاش محمدمعصوم مجددی برای ایجاد شورش علیه شاه به جنوب رفتند. هرچند آنها در این شورش ناکام ماندند و تعدادی از شورشگران زندانی و اعدام شدند.
سومین شورش در مشرقی از میان قبیلۀ شینوار برخاست. سردستۀ شورشیان مشرقی محمد علمخان شینواری و محمد افضل خان بودند که به شهر جلالآباد حمله کردند و قنسلگری بریتانیا و قصر سراجالعمارت را به آتش کشیدند.
چهارمین قدمی که در واقع بیشتر از شورش های مسلحانه پایه های مشروعیت و ثبات سلطنت و حکومت امان الله خان را لرزاند و تضعیف کرد، نامه یا اعلامیه و تقاضای علمای دینی قندهار همزمان با شورش و بغاوت مشرقی بود. در این نامه تمام اصلاحات شاه در مغایرت و تضاد با شریعت اسلامی گفته شده بود و از شاه خواسته بودند که بر همۀ آن خط بطلان بکشد.
پنجمین شورش که در واقع ادامۀ شورش مشرقی بود، در تگاب آغاز یافت که این شورش را علیه شاه امانالله و حکومت او، آخندزادۀ تگاب که قبلاً از سوی شاه لقب “فخرالمشایخ” را گرفته بود، رهبری میکرد.
ششمین شورش علیه شاه و در امتداد شورش تگاب به کوهستان و کوهدامن تعمیم یافت و رهبری این شورشها به دست حبیبالله کلکانی افتید. این در حالی بود که حبیبالله کلکانی در شورشهای نخست، از سربازان قطعۀ نمونه در سلطنت امانالله خان بود و برای تحکیم پایههای سلطنت دولت امانالله خان میجنگید. اما سپس بر اثر اشتباهات شاه امانالله و اطرافیانش حبیبالله کلکانی بر ضد سلطنت وی دست به شورش زد. او که از تمام قبایل و دستههای شورشی دیگر به پایتخت نزدیک بود، با استفاده از اوضاع بیثبات در کشور به پایتخت حمله کرد و به روز پانزدهم جنوری ۱۹۲۹ در باغ مهمانخانه، هواداران و لشکریانش او را به عنوان امیر حبیبالله خادم دین رسوالله پادشاه اعلان کردند.
شاه امان الله خان بدون تردید یکی از زمام داران و پادشاهان منحصر به فرد زمان خود و سدۀ نزدهم در افغانستان بود که می خواست کشورش در عصر استعمار و سلطه گری قدرت های استعمارگر، مستقل باشد و به سرعت به توسعۀ انسانی و اجتماعی برسد. علی رغم هر گونه انتقاد و مخالفتی که با شاه امان الله خان می شود، پیروزی او در رسیدن به توسعۀ انسانی و اجتماعی، از کشیده شدن افغانستان در سدۀ بیستم به سرنوشتی که دچار شد، جلوگیری می کرد. اما نه تنها چنین نشد که افغانستان در سدۀ بیست و یکم از نظر توسعۀ انسانی و اجتماعی در همان جایی ایستاده است که بیشتر از صد سال پیش و در آغاز سلطنت امان الله خان ایستاده بود.
محمداکرام اندیشمند
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
-
اگر استقبال خوست سیاسی نه بود، چرا همدردی با زلزله زدهگان شمال نشد؟
-
من و نوشته های من!
-
پانترکيزم؛ فرهنګي اتحاد که سیاسي پروژه؟
-
خُردشدن کرزی نزد پرویز مشرف و خُردساختن کشور، توسط کرزی مقابل پاکستان بازخوانی تاریخی نه چندان دور
-
ایران میان امیدها و نگرانیهای انتخابات پیشرو عراق
-
ټولګډون حاکمیت یعنې څه؟
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور