آرشیف

2015-3-21

استاد شاه محمود محمود

یادداشتِ بــــر مقاله قطب منار

بسمه وتعالی:
 چندی قبل مقاله ای تحت عنوان (قطب منار – آیا در ساختمان قطب منار تاًثیر افغانی موجود بود؟ ) که سالها قبل تر جمه ومنحیث ارتباط به سایت وزین  (جام غور) فرستادم تا دست اندر کاران تاریخ غور تا حدود از آن استفاده ویا اینکه نظر یک نفر باستان شناس هندی را در مورد آگاه شوند. یکی از قلم بدستان بعد از مطالعه مقاله متذکره آستین را بر زده بدون اینکه حواشی وعنوان مقاله را متوجه شود که این مضمون در حقیقت ترجمه یک مقاله است یخن مترجم را گرفت وهر چه که در دل داشت بیرون آورد ونثار خوانندگان ومترجم نمود . یکی از خوانند گان محترم دیگر به عین نام اما آدرس جداگانه  تقاضا نمودند تا خودم تبصره بر این مقاله بنویسم وضمنا" تذکر دادند که ضرورت ترجمه چنین مقاله دیده نمیشود.
اینجانب بخاطریکه تقاضای خواننده محترم را قبل ازآنکه جامه عمل بپوشانم ، توجه خوانندگان محترم را به نکات ذیل جلب مینمایم :
 زمانیکه مقاله ای نوشته ویا ترجمه میگرددوبعدا" در مجلات ویا سایت ها انتشار پیدا میکند خوانندگان حق دارند تا مقالات را با داشته های علمی ومستند خویش( نه با چرندیات وسفسطه گویی ودشنام وگرایشها) نقد وبررسی نمایند و نویسنده را متوجه بسازند که در مضمون منتشره اش اشتباهات وکمبودات به نظرمیخورد.البته در این نقد وانتقادات سراپا عفت واحترام کلمات در نظر گرفته شود تاخاطر خوانندگان مکدر نگردد. ارتباط دادن یک نویسنده به گرایش های ملی وسمتی وزبانی بدون اینکه وضع را بهتر نمیسازد بلکه جریان علمی وپژوهشی را به بیراهه میکشا ند. منکر آن نیستیم که بعضی نویسندگان ، مقالات ومضامین خود را با خط مشی تفرقه انداختن و اهداف استعماری انگلیسی ها وکشور های همسایه  می آرایند.اما امروز چهره چنین افراد از نقاب بیرون آمده و تعداد آن از تعداد انگشتان دست ها فرا نمیرود. در هردو حالت خوانند گان، با صلاحیت کامل حق نقد علمی ومستند را دارند قبل از آنکه دهن به دشنام وتهمت به دیگران بزنند.میتوانند مقاله را نقد و ارزیابی مستدل ومستند نمایند و داشته ها علمی خود را روی کاغذ وسایت بیاورند.
حقیقیت دیگر اینکه هر موضوع ومقاله برای خواننده جنبه بخصوص خود را دارد. که خواننده از کدام نگاه آنرا مطالعه مینماید . آیا خواننده برای معلومات علمی خویش مقاله را مطالعه میکند ویا اینکه از نظر تعصب فکری وملی آنرابه بررسی میگیرد، که این موضوع بیشتر، زاده سکونت وسطح تحصیلی وطرز تفکر منتقد، در کشور های همسایه میباشد. چنانچه همه ما باور داریم که کشور های همسایه به شکل از اشکال ، یکی برای مسخ تاریخ افغانستان میکوشد وتوسط دست پرورده های خویش به تاراج وسرقت آثار تاریخی که شامل مجسمه ها،کتاب ها ، نقوش وخطاطی ها ودروازه های منقوش تاریخی مانند دروازه  یکی از زیارت های بلخ،هرات… ویا با تحریر ونگارش وتراجم نادرست ودور از هر نوع حقایق وبه اتکا کتابهای منتشره همان کشور خاص ودور از حس وطندوستی می پردازند. وآن دیگری توسط گماشتگان خویش، برای محو تاریخ کشور ما به تخریب اماکن تاریخی، موزیم ها وآثارتاریخی مانند بت های  بامیان ، هده … دست میزنند.
بنده در طول چندین سال شب وروز برای روشن شدن وتحقیق و معرفی غور وغوریان پرداخته ام که ماحصل آن یک جلد کتاب بنام" تاریخ دولت مستقل غوریان"وچندین مقاله که در مجلات معتبر علمی اکادمی علوم وپوهنتون کابل  میباشد. خوشبختانه کتاب فوق زمانیکه به دسترس خواننده گان قرار گرفت ، نسخه های آن کمیاب گردید وفعلا" چاپ دوم آن تحت عنوان "تاریخ امپراطوری غوریان" انتشار یافته است وبه دسترس علاقمندان تاریخ افغانستان وبه خصوص تاریخ غور قرار دارد. همچنان فعلا" مصروف نگارش کتابی دیگری در مورد غور هستم.
خواننده عزیز با این همه نگارش وتلاش، آیا دور از انصاف نیست، نوشته اید که: (چون میدانم خیلی کمر خود را به تخریب غوری ها بسته کرده اید)ویا اینکه در یک یادداشت دیگر تان ذکر نموده اید که: ( چون غور را بی صاحب وبی دفاع یافته اید).بیایید مکثی بر نوشته بعدی تان نماییم: با این جمله تان دل هزاران هموطن ما را که در سنگر های فرهنگی از تاریخ وشهامت وافتخار غور وغوریان قد راست کرده اند وجانبازانه در دفاع قرار دارند، شکستانده اید.خاطر جمع باشیدهرگز آن روز آمدنی نیست که کسی به چشم غیر به غور باستانی نگاه کند ویا غور را تنها ببینند . معززین ،دانشمندان ، جوانان و فرهنگیان غور برای معرفی تاریخ پر افتخار غور گاهی به تدویر سیمینار ها ومجالس می پردازند وگاهی به انتشار کتاب ها ، مجلات، مقالات وسایت ها دست می یازند تا برای هموطنان خویش در ایجاد یک غور آرام ، آباد ودارای تمام امکانات زندگی خدمتی انجام داده باشند. به مرحمت خداوند متعال امروز زیادترین سایت ها ،جراید ومجلات از آنِ غوریان مبتکر وبا غرور است. روی این ملحوظ ،هرگز این فکر را در ذهن تان  نیاورید که خدا نا خواسته غور تنها وبیکس است ویا اینکه افرادی کمرخود را برای تخریب غور بسته کرده اند .
اما در مورد قطب منار :
قطب منار دهلی نه بخاطر یاد بود خواجه قطب الدین بختیار کاکی توسط التتمش ساخته شده است ، و نه این منار رصد خانه پرتوی راج چوهان بوده ونه کدام محل ومرکز مذهبی هندو ها. بلکه این منار مانند تمام مناره های اسلامی از ملحقات مسجد قوة الا سلام است که به هدایت معز الدین غوری اعمار گردیده است وجهت برگزاری آذان از آن باید استفاده میشد اما نسبت ارتفاع بیشتر آن ، آذان را بالای بام مسجد انجام میدادند.( 15 فت بلند تر از منار جام در غور)
قطب مناریکی ازمناره های تاریخی است که به حکم سلطان معزالدین غوری توسط قطب الدین ایبک فرمانده سپاه امپراطوری غور تهداب گذاری شد وکار اعمار طبقه اول آن در آوان حیات این فرمانده تکمیل شد.قطب الدین الدین کار اعمار منار را بعد از ساختن مسجد قوة الاسلام (قبة الاسلام) آغاز کرد . قطب الدین برای ساختن این منار نمونه واضح مقابل خود داشت وآن عبارت  از منار جام است از نظر طرح عمومی هردو منار باهم شباهت دارند ولی تفاوت های نیز در آن دیده میشود(1) منار قطب ومنار جام نمونه از سبک و معماری غوری قد افراشته اند.نویسنده کوشیده تا روابط وهمسانی عمرانی بین مناره های سیاه پوش نیمروز وجام غور وقطب دهلی بیابد موصوف عقیده دارد که مودلی قبلی برای ساختن منا ر جام ومنار قطب موجود بود که به زعم ایشان این مودل همانا منار سیاه پوش(سامانی) میباشد.منار سیاه پوش یک منار نیمه ویرانه است که در مقابل بعضی مخروبه های که گفته میشود بقایای ساختمان یک مسجد است موقیعت دارد که به اواخر قرن نهم ویا اوایل قرن دهم میلادی تعلق میگیرد. پلان آن کاملا" مشابه پلان قطب منار دهلی است خاصتا" از لحاظ داشتن تیغه یا لبه های طویل که به شکل متناوب تنظیم گردیده است. فرق آن با قطب مناردر این است که منار قطب از سنگ ساخته شده  ، در حالیکه منار سیاه پوش کلا" از خشت پخته میباشد.
قاعده منار سیاه پوش شامل شش بند افقی میباشد هر بند از پنج برآمدگی خشتی ساخته شده است. بند های مذکور توسط فرورفتگی ها وبرجستگی ها از هم جدا شده است تا نما و یا منظر لوله مانند وعمودی تمام بدنه منار را از یک نواختی بکشد. تزئینات رویکار و نوع خشت کاری تزئینی منار مذکور، آنرا با مقبره اسمعیل سامانی (907-892 میلادی)نزدیک میکند و بیننده را به ساختمان همزمان هردو متقاعد میسازد.(2)
 نویسنده تنها قسمت اولی منار سیاه پوش را دیده ویا مطالعه کرده است که با منار قطب مشابهت دارد روی این منظور موصوف تاًثیر افغانی منار قطب را دور نمی بیند. نکته که در اینجا خواننده محترم را با ذکر کلمه (افغانی) به بیراهه کشیده ،و فکر میکند که منظورنویسنده  کدام ملیت به خصوص خواهد بود.
 نه!   اینطور نیست هدف نویسنده در اینجا کشور افغانستان است که ولایت غور جزً آن میباشد.
 منار قطب با فرازونشیب زمانی اعمار گردید. التتمش توجه بیشتر به این منار ومسجد نمود واضافات در آن بوجود آورد (3)تا اینکه فیروز شاه تغلق به ترمیم واعمار بخشی فوقانی منار پرداخت(1368میلادی =770 هجری قمری).کتیبه دیگری وجود دارد که نشاندهنده ترمیم قطب منار توسط سکندرشاه لودی پسر بهلول شاه در سال (1503 میلادی=909 هجری قمری) است(4). متاسفانه در سال 1803میلادی=1218 هجری قمری سقف گنبد منار وستون آن در اثر زلزله به سختی آسیب دید میجر سمت که ماًمور ترمیم آن گردیده بود در سال 1828 میلادی=1244 هجری قمری آنرا تکمیل کرد ولی نسبت عدم تناسب به بقیه منار ، آن قسمت را برداشتند.
این منار در حالیکه جنبه دینی داشته وچنانچه در بالا اشا ره شد تمام مساجد اسلامی چه دیروز وچه امروز وفردا ، بدون مناره بوده نمیتواند. اما این را نباید فراموش کرد که مسلمان های فاتح در تمام کشور هایکه آمده اند  ، یکی از اولین کار هایشان اعمار  مساجد همراه با مناره ها بوده است. که این خودنمایانگر پیروزی شان میباشد.روی این منظور نویسنده مقاله به این منظور منار قطب را منار پیروزی یاد کرده است.
اما در باره یهودیان در غور، احتمالا"  نویسنده تحت تاًثیر یاداشت های باستان شناسان غربی به خصوص لیشنیک امریکائی که در سال( 1965 میلادی=1358 هجری قمری) که جهت یافتن قبر یهودیان در غور وارد این محل شده بود، قرار گرفته است. لیشنیک اولین کسی است که نظریه اندره ماریک بلژیکی رامبنی بر پایتخت غوریان در جام رد کرد وتیوره را به حیث مرکز امپراطوری غوریان یعنی فیروزکوه که قبلا" هم از طرف بسیاری از دانشمندان و جهانگردان پیشنهاد شده بود قبول کرد.(5)
یکی از مهندسین آلمانی بنام ورنرهیربرگ در خلال سالهای( 1970-1971 میلادی=1390-1391 هجری قمری) به افغانستان  سفر نمود و منار جام را از نظر معماری وهنر اسلامی مطالعه کرد که کشفیات این مهندس همانا کشف سنگ نبشته های عبری است که از الواح قبور یهودیان بدست آمده است.(6) این الواح مقابر که تا سال1973میلادی به 84 قطعه میرسید که با خطوط عبری بدست آمده است و از آن بر می آید که قبرستان پیروان حضرت موسی(ع) در جنوب غرب منار جام در محل بنام کوشکک بوده است.(7)این قبرها که بین سالهای(403-618هجری قمری=1012-1220 میلادی)قرار داردموجودیت یهودیان رادراین نواحی ازعصر سلطان محمود غزنوی تا سقوط شهرفیروزکوه توسط مغولان چنگیزی تائید مینماید.همچنان جوزجانی  در طبقات ناصری موضوع امیر بنجی نهاران بن امیر فولاد شنسبی جد دودمان سلاطین غور با یک بازرگان موسوی آمده که معاصر ایام خلافت هارون الرشید(193 هجری قمری=786-808میلادی) بوده است به موجب این گفتار جوزجانی  که گویا ، جمعی از بنی اسرائیل ومتابعان موسی (ع) در غور در ظل حمایت ملوک وفرزندان امیر بنجی ساکن بوده اند.(8) اما متوجه بود که گفتار فوق هرگز به این معنی نیست که منار جام با یهودیان ساکن غور ارتباط دارد. منار جام یک مناراسلامی –غوری است که توسط سلطان غیاث الدین غوری اعمار گردیده است ویقینا" تحقیقات بعدی باستان شناسی موجودیت مسجد را در اطراف منار جام  نشان خواهد داد.
 در اثر تحقیقات باستان شناسی ونظریات عده دانشمندان ، فیروزکوه پایتخت امپراطوری غوریان در جام ویا اطراف منار جام نبوده است واین نظر دور از حقیقت نیست بخاطر اینکه زمانیکه تیمور لنگ فیروز کوه را اشغال مینماید . هیچگونه تماس و اشارهً راجع به منار جام در خاطرات خود ندارد که این خود نشا ندهنده آنست که فیروزکوه را در جای دیگر به کاوش وتحقیق بگیریم. گرچه امروزهمه دانشمندان به این عقیده هستند که تیوره فعلی همانا فیروزکوه امپراطوری غوریان است.
 
زیر نویسها:

1 – نیر- محمد انور ، منار جام وتاثیرات آن بر قطب منار ،ص 58 ، مجله آریانا ، کابل ، 1359 هجری شمسی .
2 – امینی – محقق محمد اکبر،منار جام …، سایت کابل نات،شماره 102،سال پنجم،اسد – سنبله،جرمنی، 1388 هجری شمسی
3 – بهادر – سید احمد، آثارالصنادید ، ص 165-168 ، چاپ چهارم ، دهلی ، 1965 میلادی .
4 – بهادر – سید احمد ، ایضا" ، ص 448 .
 Lawrence- lashnik . Ghor – Firouzkoh and Minar –i-jam , Central Asitic Journal, Vol – 1 , 5 – P – 49 – 86 , Wiesbaden , 1986 .
 6- داوری -غلام جیلانی ، تحقیق جدید در باره جام و فیروز کوه ، ص 45 ، مجله آریانا، ش اول، کابل، 1354 هجری شمسی
7 –  حبیبی – پوهاند عبدالحی ، جغرافیای تاریخی افغانستان ، ص 382 ، پشاور، 1378 هجری شمسی .
8 – حبیبی – ایضا" ، به نقل از : جوزجانی ، طبقات ناصری ، ج اول ، ص 325 .