2014-11-23
زینب علم

چه صادقانه میان لانه یی سردم
با بالهای شکسته
تشنه تر ازگل های شوره زاران
در انتظارت نشسته بودم
آن وقت که بهمن هجرت مرا پژمرده کرده بود
وترا دروجودم عاشقانه دفن می کرد
ومن گریسته می رفتم…
که گویا آرزوهایم زمن بیگانه گردیده
ولی اکنون کنار توبرایت قصه می گویم
از آن تاریک شب های زمستانی
ازآن سردی از آن بهمن
چه شد باز آمدی انگیزه دادی قلب شعرم را؟
چه باعث شدکه یاد دخترپائیزراکردی؟
بگوامیدمن آیاچرابازآمدی این جا ؟
که من بار دیگراندازه خورشیدتابیدم
ترا دیدم
تو باز خوش آمدی درآشیان من
که من با این لبان خشک و خاموشم
قدم های توبوسیدم
بهار من ومن ازجام لب هان تو نوشیدم…
نرگس "سروری"
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
ولسوالی های ولایت غور
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
چه صادقانه میان لانه یی سردم