آرشیف

2014-12-29

محمد ناصر مسعود

پایمــردی

 در ر ه عشق نگاری جا نفشانی می کنم
با غم و درد وعذابش زنده گانی می کنم
 
خوب میدانم وصالش کی میسر می شود
بی جهت در دام عشقش پر فشانی می کنم
 
 دل گرفتا راست، عقلم ما نع ا ست اما نگر
در پی دل میروم، سخت ناجوانی می کنم
 
نیست حاصل جز جفایش، رسم یاری را نگر
جور بیحد می نما ید پر توا نی   می  کنم
 
پا یمردی در ره عشق و وفا  شد  رسم من
تا جهان است خدمت ان یار جانی می کنم
 
سنگ اندازی به کارم میکند هر چند رقیب
از کشید  بار او کی  شانه خالی   می کنم
  
درس عشق آمو ختم از مکتب مسعود من
 زان سبب با جمله خوبان مهربانی می کنم