2014-12-29
یونس عثمانی

وقتی که به آینۀ "من" خود نگاه میکنم
ودر آن
خشت های غم سرشت تنم را می بینم
باورم میآید
که اول زمن هیکل غم می تراشیده اند
که به اشتباه نام "انسان"برآن نهاده اند
شاید به آن سبب
کرگسان غم پرست مغاره نشین
در خرابه های متروک کالبدم
آشیانه کرده اند
وجودم میدان جنگ است
و در آن
خیل کرگسان پلید
که لایه های طرب خیز احساس ام را
نابود کرده اند
برسر لاشه های آن پیوسته می جنگند
وای به حال پرستوهای خوشی من
که بال های آتشین شان
در دوزخ دل سوخته است
شیشه های شیون شان
در گلوی فریاد زمان شکسته است
و عقیق مهره های خون شان
بر رشته های حمایل اشکم
آویخته است
که کرگس دختران سیه پوش
دوست دارند
آن را ،در جنازۀ قربانیان خود
به گردن آویزن
وای به حال من
تمام خشت های وجودم
زغم سرشته است.
شعر از :محمد یونس عثمانی
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Minaret Of Jam
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
هیکل غـــــــــــم