آرشیف
نگاهی به نوشته محترم رحمت الله نبیل: قسمت دوم
دکتور همت فاریابی
یست پرسش بیست پاسخ
جناب رحمت الله نبیل در نوشته خود فرمودند (بیست مانع ساختاری سیاسی اجتماعی در مسیر فدرالیسم در افغانستان پسا طالبان وجود دارد) و آنها را بر شمردند که من میکوشم در هر کدام آنها جداگانه مداقه کنم و نطر خود را بیان کنم. البته منظور این نیست که کمر بسته در مقابل آن قرار بگیرم و حتمآ رد کنم بلکه بنده به صفت یک شاگرد حقوق و علوم سیاسی شق حقوق بین الدول و تحصیل یافته علوم دینی و فقه حنفی که مسئله ساختن یک قانون اساسی در کشوری چون افغانستان از وادی مطالعات عرصه های علوم مذکور خارج نیست، دانسته های خود را در برابر استدلال های ایشان میخواهم ارائه بدارم.
درین بخش بخاطر سهولت برای خواننده میکانیسم ارائه پاسخ ها طوری هست که متن انتقاد از مضمون ایشان کاپی و روی آن تبصره کوتاه صورت خواهد گرفت.
1- مانع یکم بقول ایشان ( فقدان اجماع ملی: در افغانستان هنوز تعریف مشترکی از «ملت»، «شهروند»، «منافع ملی»، «ارزش های مشترک » و «حدود صلاحیت» وجود ندارد. بدون توافق بر سر اصول بنیادین ملی، فدرالیسم بهجای انسجام، به عامل اختلاف و تجزیه بدل میشود.)
جواب: در بخش اول هم اشاره کردم که ما مردم افغانستان “ملت” نیستیم که اجماع ملی داشته باشیم. ملت در کشور شکل نگرفته و “منافع ملی” در افغانستان وجود ندارد. “ارزش های مشترک” وقتی میتواند وجود داشته باشد که ما یک ملت واحد میبودیم. حدود صلاحیت معنی ندارد. به همه حال اولآ عرض کنم که اصول بنیادین فدرالیسم آنطوریکه ایشان فرمودند “ملی” بوده نمیتواند چون اصول بنیادین فدرالیسم مانند تقسیم اُفقی قدرت، ایجاد ایالت ها و شریک ساختن واقعی مردم در قدرت اصولی هست که همه دولت های جهان که رو به فدرالیسم میآورند از آن استفاده میکنند یعنی یک اصل قبول شده بین المللی هست. از آن که بگذریم، توافق بر سر کار برد اصول فدرالیسم در افغانستان یک پروسه هست که از طرف مجمع فدرال خواهان افغانستان آعاز گردیده و این آغاز کار است و باید این کاروان با نیرو و توانائی همه مردم افغانستان به منزل مقصود برسد.
اینکه گفته شده فدرالیسم به عامل اختلاف و تجزیه بدل میشود، این یک گپ تازه نیست و این یگ گپ کلیشه ئی برای بدنام ساختن این اندیشه والا بنام فدرالسیم و طرفداران آن است. در هیچ نقطه دنیا دیده نشده است که تطبیق سالم اندیشه فدرالیسم باعث تجزیه شده باشد.
2- مانع دوم بقول ایشان (تهدید جداییطلبی: در غیاب نهادهای بازدارنده، برخی گروههای قومی ممکن است از فدرالیسم بهعنوان ابزار مطالبه خودمختاری یا حتی استقلال استفاده کنند.)
جواب: جناب منتقد محترم خود شما همیشه داخل حوادث خونبار افغانستان نه تنها به صفت شاهد عینی بلکه به صفت شریک حوادث بوده اید. بعداز سقوط دولت داکتر نجیب الله اراضی افغانستان به جزیره های قدرت در بنای تعلقیت های قومی، زبانی و مذهبی به چهار قسمت تقسیم گردید. اداره
مرکزی وجود نداشت، وسعت خود مختاری جزیره های قدرت به حدی رسید که شمال افغانستان بدست جنبش ملی اسلامی، سیاست خارجی، اردو، پولیس و حتی پول جداگانه خود را چاپ کرد. شمالی، کابل، هرات و دیگر نقاط تاجیک نشین در محوریت جمعیت اسلامی همچنان یک قدرت جدا از دیگر اقوام
بود. هزاره ها و پشتونها هم جدا بودند، درینحال افغانستان تجزیه نشد اما حالا بخاطر تغییر ساختار از انحصار و بی عدالتی به تقسیم عادلانه قدرت و ثروت و رفتن بسوی ملت شدن هست چرا در خطر جدائی مواجه شود؟ شما خود یکبار عمیق و منطقی فکر کنید قربان شما ! حالا که ادامه
استبداد و تک قومی کشور را به پرتگاه کشت و خون بیشتر از قبل و خطر تجزیه احتمالی روبرو کرده است، فدرالیسم برای وحدت، تمامیت ارضی و رفتن بسوی ملت شدن پیشنهاد گردیده است، بی انصافی خواهد بود که این قدم نیک را به تجزیه شدن تعبیر کنیم.
در مورد نهاد بازدارنده از تجزیه که شما فرمودید باید بگویم که نهاد بازدارنده در قدم اول وجود یک قانون اساسی قوی مرکزی هست که حقوق عادلانه همه مردم افغانستان را تآمین و سرکشی از قانون را به سختی تام مجازات میکند میباشد.
اما بعدامتیاز و قدرت دولت مرکزی که با به انحصار داشتن سیاست خارجی، چاپ پول و بانک های مرکزی، وارد کردن صلاح و دیگر قرارداد های جهانی، مهم تر از همه حق قومنده اردوی ملی کشور تبارز میابد تضمین مطمئن بخاطر تمامیت ارضی مملکت هست. اینهم یک پروسه است خودبخود بوجود نمیآید و ما همه مردم افغانستان دست را بدست هم داده میتوانیم چنین شرایط را ایجاد کنیم.
3- (نهادینه شدن شکافهای هویتی: ساختارهای فدرالی بر اساس قومیت، رقابتهای هویتی را نهادینه میکند و سبب تعمیق گسستگی و تفرقه اجتماعی میشود، مسئلهای که افغانستان هماکنون نیز از آن رنج میبرد.)
جواب: این فرمایش ایشان به آن میماند که سه طرف دیوار های باغ اصلآ وجود ندارد وصاحب باغ در یک دیوار پیشرو، دروازه کلان را شانده و یک قفل محکم و ضخیم هم به دروازه زده تا کسی نتواند داخل باغ شود.
در کشوری که بیش از یک و نیم قرن انحصار قدرت و استبداد قومی حکمفرما بوده و در تقریبا چهار دهه اخیر هم اقوام افغانستان بروی همدیگر شمشیر کشیده و تا هنوز ملیونها انسان قربانی این برادر کشی شده و دشمنی های قومی هنوز با شدت بیشتر ادامه دارد. درینحال ترس از نهادینه
شدن شگاف های قومی به آن میماند که یک کل همیشه از مردم قشلاق خود سراغ دلاک ارزان قیمت را میگرفت. از او پرسیدند تو خو کل هستی موی نداری و همیشه سراغ دلاک را میگری ! کل گفت (پرسان کردن برایم مفت است دلخوشی اش برایم فایده)
4- ضعف دولت مرکزی: نهادهای مرکزی پساطالبانی، بهویژه در شرایط بیثباتی، توانایی حفظ انسجام کشور را نخواهند داشت و فدرالیسم در چنین بستری منجر به خلا قدرت میشود.
جواب: قوت دولت مرکزی فدرال را در بند دوم این استجوابیه یادآور شدم. علاوه بر آن امیر تیمور صاحبقران فاتح شرق وغرب یک مقوله خیلی زیبا دارد و او میگوید که (قدرت در عدالت هست)، وقتی شما با یک طرح جدید استقرار عدالت اجتماعی با رآی مردم داخل صحنه میشوید و دولت را تشکیل میدهید و ثمره سهیم ساختن مردم در قدرت هم نزد مردم مشهود و هویدا هست به کدام دلیل ساختار های ایالتی از دولت مرکزی خود حمایت نکنند و چرا خلآ قدرت بوجود بیاید. خلآ قدرت که در انگلیسی { Power Vacuum} گویند زمانی رُخ میدهد که یک دولت هیچ قدرت مرکزی قابل شناسائی یا اقتداری نداشته باشد اما خلآ قدرت هیچگاهی با تغییر سستم واقع نمیشود. به فکر من این همه تصورات واهی ویا حد اقل {بچه ترسانک} هست.
5- (نابرابری شدید ظرفیتهای محلی: ولایات ضعیف از نظر منابع، زیرساخت و نیروی انسانی، قادر به اداره مستقل نخواهند بود و این مسئله به بحران مدیریتی دامن میزند.)
جواب: درینجا باید گفت که در بین مردم های ما و شما ضرب المثلی هست که میگوید اگر کسی دلش نباشد غاربیل یا غربیل خود را برای همسایه بدهد، بهانه میکند که امروز در غاربیل خود ماست مایه کرده است ! بنابرین کسانی هم به هر دلیلی با ساختار فدرالی مخالفت کند همچون دلایلی ارائه میکند. داشتن منابع، زیرساخت و نیروی انسانی در تغییر سیستم متمرکز به سیستم فدرالی نمیتواند نقش بازدارنده را داشته باشد. زمانی شورا های ولایتی وجود نداشت اما بعدآ ایجاد شورا های ولایتی قانونآ تصویب شد و می باییست 34 ولایت افغانستان شورا های ولایتی خود را از طریق انتخابات ایجاد میکردند که کردند. پس (منابع، زیرساخت و نیروی انسانی) توانست که در کدام یکی ازین 34 ولایت نقش بازدارنده داشته باشد؟ مسلم هست که نخیر.
حالا در تغییر سیستم از 34 ولایت احتمالآ 10- 12 ایالت بوجود آید و چندی از همان شورا های ولایتی یکجا شده پارلمان ایالتی را از طریق انتخابات شکل میدهند. در کجای این دگرگونی، سه عنصر مذکور میتواند نقش بازدارنده ایفا کند ؟ واضح هست که این هم ابراز نظر واقعی نیست.
6- نبود احزاب ملی و سراسری: اکثر احزاب افغانستان قومی، شخصمحور یا فامیلی بوده و در ضمن به طور پیدا و پنهان درارای شاخههای نظامی نیز هستند. در فقدان رقابت حزبی در سطح ملی، فدرالیسم منجر به تمرکز قدرت محلی بدون پاسخگویی خواهد شد.
جواب- موجودیت احزاب به گفته شما “ملی” و سراسری پیش شرط گذار از سیستم متمرکز به سیستم فدرالی نیست.
اولین و یکی از موفق ترین ساختار فدرالی در امریکا از 13 ایالت آزاد شده از سلطه انگلیس تحت رهبری جنرال جورج واشنگتن و یارانش تآسیس شد، کدام حزب تشکیل نشده بود که در بین خود به رقابت می پرداخت. لوکاماتیف تاسیس ساختار فدرالی همانا رهبران ایالت های آزاد شده بود که به توافق هم قانون اساسی را نوشتند و آنرا همه رعایت کردند. باییست یاددهانی کنم ساختار های فدریشن، کانفدریشن و یونیتار- متمرکز همه به مثابه میکانیسم اداره امور یک دولت (ظرف) هستند اما انواع آزادی، دموکراسی و حقوق انسان (مظروف) هست. حالا ظرفیت فدرالیسم نسبت
به یونیتاریسم یا تمرکز گرائی به مراتب بیشتر، وسیعتر و بالا تر هست. با مثال ساده فکر کنید یک موتر ظرفیت 5 نفر را دارد و آن موتر دیگر ظرفیت هفت نفر را دارد و یک بُس طرفیت 50 نفر مسافر را دارد.
مسئله احزاب و رقابت های حزبی شیوه ئی از بالا بردن سطح دموکراسی است نه پیش زمینه تآسیس دولت فدرالی است. وقتی شرایط و زمینه در کشور بوجود آید آن زمان احزاب همه شمول و فراگیر تشکیل خواهد شد. در چوکات سیستم تمرکز استبدادی قدرت شکل گیری احزاب فراگیر و برنامه محور از همه اقوام و ملیت ها ممکن نیست. افغانستان این (این آش را در دیگ خود تجربه کرد).
7- (فساد گسترده در ساختارها: تفویض اختیار بدون نظام نظارتی مناسب، فساد را از مرکز به سطح ولایات منتقل میکند و فضای سوءاستفاده را گستردهتر میسازد.)
جواب- جناب منتقد محترم، این فرموده شما به معنی سیا کردن بیشتر کاغذ هست، یکبار مسوده قانون اساسی فدرال منتشره مجمع فدرال خواهان را بخوانید. در سیستمی که پیشنهاد شده است علاوه بر میکانیسم سنتی نظارتی در قوانین اساسی گذشته های افغانستان در چهره دادستانی کُل یا همان سارنوالی عمومی مملکت به مثابه مدعی العموم که تمام حیات مناسبات اداری مملکت را زیر نظارت خود دارد و مستقل هست، یک ارگان مهم و مستقل دیگر نظارتی بنام (دیوان عالی قانون اساسی) برای اولین بار در تاریخ قانون اساسی این خطه جغرافیائی بنام افغانستان ملزم گردیده است که این قدم بزرگترین دستآورد حقوقی- قانونی محسوب خواهد شد.
8- (تسلط زورمندان بر منابع محلی: پس از فروپاشی نظام جمهوری دموکراتیک به رهبری داکتر نجیبالله و تا واپسین روزهای جمهوری اسلامی افغانستان، در بخشهای گستردهای از کشور شاهد تسلط بیواسطه یا غیررسمی چهرههای محلی بر منابع عمومی چون گمرکات، معادن و عواید
محلی بودیم، پدیدهای که نهتنها حاکمیت ملی را تضعیف کرد، بلکه مشروعیت نظام را در چشم مردم نیز زیر سؤال برد.)
جواب- برادر محترم مقصد فدرالیسم قانونمند ساختن جامعه هست ونه رفتن بسوی انارشیسم. شما رژیم داکتر نجیب را مثال آوردید که این رژیم خود متکی به زورمندان بود و یکی از زورمندان که به هر دلیل حمایت خود را از رژیم قطع کرد و رژیم سقوط کرد. این دستبرد غیرقانونی به منابع
عایداتی کشور نه تنها در رژیم نجیب الله وجود داشت بلکه در هر رژیم دیگر تا به امروز ادامه دارد. این موضوع یکی از فاجعه هاییکه رژیم های استبدادی، انحصاری و متمرکز برای مردم به “ارمغان” آورده است. بنده بیشتر از آن اذعان میکنم که بدبختی های بیش از چهار دهه اخیر
که وطن ویران و ملیونها انسان قربانی گردید، محصول نظام های متمرکز، سرکوبگر و ستمگر بوده است. بنابرین تغییر بنیادی نظام که بتواند عدالت را برقرار کند، مستعد هست تا از همه این فجایع تاریخی و معاصر جلوگیری کرده ایجاد ملت واحد را رقم بزند.
9- (نفوذ کشورهای همسایه در مناطق مرزی: ایران، پاکستان، چین و دیگر قدرتهای منطقهای در بسیاری ولایات نفوذ مستقیم یا غیرمستقیم دارند. فدرالیسم بدون مرکز مقتدر، زمینهساز افزایش این نفوذ خواهد شد.)
جواب- این تشویش جناب عالی به آن میماند که کسی در زیر ناوه استاد باشد و تشویش کند که مبادا قطره های باران او را تَر یا خیس نکند. ایشان زمانی تشویش از نفوذ کشور های همسایه را بیان کرده اند که افغانستان “دی فکتو” نه تنها زیر نفوذ بلکه در زیر اشغال کامل پاکستان
قرار دارد. شما جناب عالی یک کدر برجسته استخباراتی هستید و باید آگاه باشید، جنگ های زرگری که گاهی در سرحد افغانستان و پاکستان رخ میدهد، عوامفریبی بیش نیست. قضیه سرحدی واخان گویای این حقیقت هست.
10 ( نفوذ و تسلط گروههای تروریستی و مسلح: در حال حاضر، برخی مناطق کشور عملاً در کنترول گروههای مسلح و تروریستی قرار دارند که بیرون از چارچوب حاکمیت ملی عمل میکنند.) …..
جواب- درین ابراز نظر شان متآسف هستم که ایشان سلطه جاهل و قرون وسطی ئی طالبان را “حاکمیت ملی” قلمداد کرده اند. اما بعد درین اظهار نظر تناقض مشهود است. درحالیکه سلطه دار فعلی یعنی طالبان، خود با انفجار و انتهار هزاران انسان به قدرت رسید که بخاطر تروریست بودن
ایشان تا هنوز حتی یک دولت دنیا آنها را به رسمیت نشناخته است. باز ایشان ادعا میکنند که برخی نقاط کشور در کنترول گروه های مسلح و تروریست قرار دارد. اینست پرودوکس !
اما حقیقت اینست که همه کشور بدست ترورستان قرار گرفته و مردم ده ها ملیونی گروگان تروریسم هستند.
پایان قسمت دوم
ادامه دارد
لینک مقاله آقای رحمت الله نبیل
تابو، نه توتم؛ آیا افغانستان برای نظام فدرالیسم آماده است؟ | افغانستان اینترنشنال
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور