2016-12-2
مسعود حداد

هراسم نیست از جاهل، ازآن اندیشه میترسم
وزآن مکتب که میسازد شرارت پیشه، میترسم
چنارو،سرو وبید هرگز،شررباران، نخواهد شد
مکان گرگ وکفتاراست و ازآن بیشه میترسم
طا و دال و ،م وج ها، شاخه های یک درخت
مراترسی زشاخه نه ، ولی ازریشه میترسم
نمی دانند از خیر و، زشّرٌ خویش این مردم
ازآن قومی که میگویند وهابی کیشه ،میترسم
تبر را قدرتی نبود، به تنهایی کند کاری
ازآن چوبی که دسته شد،برای تیشه ، میترسم
نه ترسی دارد ازگرز و،نه بیمی ازتبر،«حداد»
ولی ازآن دلی،کو بشکند چون شیشه،میترسم
مسعود حداد
30 نومبر 2016
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
ولسوالی های ولایت غور
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
میترسم