2015-5-26
nnasrat

از آن روزی که دانستم به کارم
کشیدم دوست خویش بردوش چوبارم
ولی آنکه منش خواندم به خود دوست
کنون سر خورده شد رفت از کنارم
کسی رامن که گفتم ارتقاء کن
که جزء از رفعتت مقصد ندارم
بیا ای آشنا بین بی ادب را
که دارد بازی ها با روزگارم
قدم اندر وفا کی می گذارد؟
زتزویرش تَنَد دامها به کارم
تو ای خوش کامه ی روزت نیافته!
به یاد روز دیروزت بیارم
اگر تخم نفاق پاشیدی امروز
ازین بذر بدت پروا ندارم
تو پنداری اگر بامن نباشی
مرا گرگ میخورد در کوهسارم؟
خیال داری که بی تو من حزینم
نمیدانی که چون کوه، استوارم؟
گسستی اعتمادعهد و پیوند
برو هرجاکه خواهی از کنارم
ز ابن الوقت مکن نصرت توقع
که من این تجربه ز استاد دارم
محمد نذیر نصرت
05/03/1394
هرات باستان
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
ولسوالی های ولایت غور
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
مـــــرا گرگ میخورد در کوهسارم