به هر روی، در بحبوحه ی همه کشمکش های اجتماعی توجه ام به مردی افتاد که با فضیلت انسانی و شجاعت و مردانگی پا در حلقه مبارزه بر ضد ارتش شوروی و حزب کمونیست دراز کرد. آن مرد احمدشاه مسعود بود. با تحیر در همان نوباوگی که هنوز هوش و فکرم به اطراف پروانه ها در گردش بود، علاقه مفرطی به آقای مسعود گرفتم و از فعالیت های مبارزاتی اش که از هر طریق مساعد می شد می شنیدم و تقدیر می کردم. و در دل باور داشتم که وی یک قهرمان راستین هست- شجاع، سرکش و وطن پرست. و هم باور داشتم که مرامش آزادی وطن از زیر سلطه اجنبی است. با آنهمه اعتقاد و تحول، سال های نوباوگی ام رهسپار خط های منحنی و موازی دوران شدند و تغییرات در من و هرکه و هرکجا پدید آمد. و یک روز که فقط مادر بودم و دور از وطن- از خبر المناک درگذشت احمدشاه مسعود شنیدم که خونم را در رگ هایم خشک کرد.
دیری از آن نگذشت که کتابی از نویسنده آمریکایی Sandy Gall – سندی گال
بنام Afghanistan ,Agony Of A Nation را از کتابخانه بدست آوردم و با خواندن مکمل کتاب از احساس تمجیدآمیزم به آقای مسعود شگفت زده نه، بلکه قانع شدم.
کتاب که با مزایای صادقانه قلم خورده است- از نبردها، طرح پلان ها برای حملات، گروپ بندی جنگاوران جوان،قربانی ها بی پناه جنگ و هدف یگانه ی مسعود که رهایی خاک و میهنش از بند اسارت شوروی است پرده می درد. و همچنان کتاب حاوی تصاویر خیلی احساس برانگیز است که از حالات و وضعیت دشوار بود و باش آقای مسعود و پیروان و رزمندگان، با وضاحت بیان می نماید. و البته با مطالعه آن کتاب، بیشتر متیقن شدم که
مسعود به جاه و جلال و نام و شهرت توجه نداشت،بلکه در کل و از قلب انسانی بود با اهداف آزادیخواهانه و وطن پرستانه همراه.
و سرانجام با ارج گذاری به چنان شخصیت،امیدوارم روزی بازهم شاهد ایستادگی یک قهرمان وطن در حلقه مبارزات و عدالت های انسانی و همگانی باشیم تا میهن را با مرام پاک از سلطه ی استبداد نجات بدهیم. و ملتی را که از هم پاشیده است بار دیگر با نخ اتفاق و اتحاد، سفت و ماندگار گره بزنیم.
با آرزومندی چنان روز- روح رفته گان و مبارزان راستین آزادی و عدالت شاد باد و نام شان ستوده و جاودان.
شهلا لطیفی