2015-6-20
عبدالحکیم نظری

قدت خمچه لبان غنجه دلت سنگ
دلم ازجوروازرد شده تنگ
ندارم طاقتی دوریت آخر
بیاظالم بگذارباماسری جنگ
به داغ نامرادی پیکرم سوخت
به صدهردم شهیدی دلبرم سوخت
من آن پروانه ء هردم شهیدم
که برق بی کسی بال وپرم سوخت
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام ازپاچرا
عمرمارامحلت امروز وفردای تونیست
من که یک امروزمهمان توام فرداچرا
مرادرزندگی ازآرزو نیست جزنامی
خدای بعدازاین رنج والم یک خواب آرامی
اگردانسته بودم این قدرتکلیف هستی را
نمیماندم بیرون ازراحت آباد عدم گامی
چونین زنجیر دور وتسلسل تابکی بودن
بشم آبستن روزاست وبعد آبستن شامی
زندآتش به کشتم برق شوخ خانمان سوزی
کندبازی به شمعم باد تندنابه هنگامی
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
ولسوالی های ولایت غور
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
قــــــدت خمچه لبان غنجه دلت سنگ