2014-12-29
رامین رحیمی

سر تا بسر خیال من هستی که میروی
هر دم دچار حال من هستی که میروی
دیری نشد که از مـن بیچاره سر زنی
وقتی به دل زوال من هستی که میروی
معنای بودن ات به دلــم پیر می شود
ای پیر عشق فال من هستی که میروی
انجـام و اختمــام تمـــام جـهــان تو
آخــر به انحــلال من هستی که میروی
تسکین درد تو نشود جـــز به دیگری
چون تو منی٬ مثال من هستی که میروی
از هر چه گفته ام که در این روز لعنتی
دانی که روز و سال من هستی که میروی
رامین نگفت که هیچ مگو پیش دیگران
امــا بدان که مال من هستی که میروی
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Minaret Of Jam
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
سـر تـــا بسر خیال مــــن