2021-2-5
آی سان مرامی

خانه ای ساختم اش از جنس شن کنار آب
آرزو کردم ببیند آن را
نیمی از ساعت صبور گشتم و پس دو و سه نیم دیگر
خورشید شروع کرد به غروب
دیدم که نزدیک آمد
فریاد زدم که: «های! اینجا را ببین»
برگشت به روی من پرسید: «چرا؟»
گفتم : «ز برای توست این خانه و بان مفتخرم»
با بلندای صدا گفت ولی
وقت ندارد و برفت
ایستاده به رفتن اش نگاه می کردم
قلبم به دو نیم آمد و گریه بایدِ حالم شد
دختری کودک به هنگام عبور از آن میان
ناگهان چشم به قلعه ی شنی ام انداخت
گفت« بَه به که چه جای نیکی ست
«از برای بازی و سرگرمی ام
اندکی اندیشه کردم
اندکی بیش حتی
مهمان لبم که شد تبسم گفتم:
«ز برای توست این که ساختم»
شور و شوق صورتش شد دیدنی
آنچه در درون من آمد پدید
زان به بعد هر قلعه ای که ساختم
شد رهای «هیچکس» و « شاید کسی»*
*برگردان شعر کاربر: cloudy daze ،سایت hello poetry، 23 اکتبر2020
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
ولسوالی های ولایت غور
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
ز برای توست اینکه ساختم