2015-7-27
محمد اسحاق ثنا

گفتم شود تا مهربان او مهربان من نشد
من ناز ها دادم چنان آرام جان من نشد
جز از کلام راستی از من کسی نشنید و لیک
با این زبان راستی کس هم زبان من نشد
شبها جدا از هم نفس بی همدم و بی هیچ کس
لیکن به جز چشمان تر کس مهربان من نشد
در کنج دل غیر غمش گنجایش دیگر نماند
کس با همه آه و فغان هم آشیان من نشد
این مرغ دل در سینه ام دارد هوای کوه دوست
گفتم مکن عزم سفر اما از آن من نش
با آسمان شد نالشم اما چه گویم من ثنا
بر گوش آن نا مهربان آه و فغان من نشد
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
دوشنبه ۲۷.۰۷.۲۰۱۵
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
ولسوالی های ولایت غور
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
راستی