2015-9-2
فضل الحق فائض

دیده هایت نرگس شب های من
گرمی لبهای تو مونس رویا ی من
ای همای صحرای سوزان قلبم
گرنمیدیدم نمی سوختم با خود چه کردم
سرنوشتم شد اسیر، تو با من سخت مگیر
با زمانه سازگار، درچنگ توباشم اسیر
خفته در خون می تپم ناز عشقت میکشم
تابه هرجا بخواهی دوشادوش میبرم
خوشه ئی گندم نورس در کشتزار
مثل غنچه می شگوفائی چون بهار
با خدا گفتم خدایا عهد وپیمان بسته ام
در وفایش شیشه مینا شکستم
گرنمیدیدم نمی سوختم با خود چه کردم
با زمانه سازگار، درچنگ توباشم اسیر
تابه هرجا بخواهی دوشادوش میبرم
مثل غنچه می شگوفائی چون بهار
در وفایش شیشه مینا شکستم
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
ولسوالی های ولایت غور
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
دیده هــــایت نرگس شب های من