2014-11-24
صالحه رشیدی

دلم بهار ندارد
فقط با نم ،نم باران
انتظار یک بهار را میکشم
میدانم گلی پژمردۀ بی بها
دلم غم دیده من بهار ندارد
آینه های انتطار باران ندارد
تن شسته بی کفن
در خاک خدا جا ندارد
این خاک ، خاک من نیست
جای رفاه و صدق
برای اعتماد حرف و عمل
با تزرو مَحبت جفای خار دارد
من انتظار شستن قلب های
آگنده از ریا و تمثل
برای باران و یک قطره شبنم
با زوال آفتاب انتظار ندارم
شبنم اشکی از سردی گلبرگ
برای لحظه بی بقا
امید و انتظار ها
ندارد
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
ولسوالی های ولایت غور
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
دلم بهار ندارد