2014-12-30
سید مسعود نشیط

عمریست که از خانه وکاشانه جداییم
دایم به قفس بسته وبی دست وپاییم
عید است وبرات وشبی نوروز چه دانیم
یکسان شده ایام چو در بند بلاییم
گویند که بهار است وشب و روز نو آمد
شامی بی سحر داریم واز روز گداییم
هر دم چو عید باشد وهر یوم چو نوروز
گر پای سلامت همه ز ین ورطه براییم
بارش دل انگیز وصفای لب جویبار
از چشم تصور بدر و فکرِ بقاییم
لطف ونظر دوست که دمساز و شفا بود
از ظلم وجفای چرخ بی یار ودواییم
از خاطر محزون چه جویید طر ب و عیش
اشکیم وفغان داریم دردیم ونداییم
درد و غم ساحل را از موج بلا پرس
برباد ونگون همچون برگی لبِ چاهیم
نشیط سخن دل را با خود به خفا گفته
فریاد مپیندارید صبرییم و وفاییم
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
ولسوالی های ولایت غور
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
درد غــــربـــــــت