2014-12-13
حبیب سرود

ای بی وفا! « برو هیچ قوماندان نبوده ای! »
گم شو ز پیش من، حیف! تو انسان نبوده ای!
از سردی یی وفای تو که من یخ زدم برو!
زود تر بهار شو! یا که زمستان نبوده ای؟
قرآن عشق ما را تو چرا سوختانده ای؟
کافر شدی برو! یا که مسلمان نبوده ای؟
در سینه ام دل و در دل من جای داشتی!
رفتی جفا کدی خیر! به زندان نبوده ای!
آخر چرا جفا؟ صاحب یک خانه یی بودی!
رفتی گریختی، باز تو مهمان نبوده ای!
ای بی وفا چطوری؟ « بچه ای پس پریده ای! »
میگن ز رفتنت، اُف که پشیمان نبوده ای!
ای بی وفا بیا! خسته چرایی؟ بیا بخوان!
این شعر را ز سر، گر به بیابان نبوده ای؟!
8/8/1389 کابل
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
ولسوالی های ولایت غور
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بی وفا!