2015-5-18
مسعود حداد

ای که رفتی از برم، دربدرم کرده ئی
ای سارقِ چشم وگوش،کوروکرم کرده ئی
زصحرای دلِ من ،میگریزی چون غزال
از غم دوری خود ،خون جگرم کرده ئی
هرجا که باشی بادا،سرسبز وشاداب باد
چندیست خویش غایب،از نظرم کرده ئی
جزء رخ ِزیبای تو، نیاندیشم به چیزی
زآنچه که هست به دنیا، بی خبرم کرده ئی
بی نورچشم ورویت، تاریک است جهانم
روز وشبم شب شده، بی سحرم کرده ئی
در نظرم نباشد ،هیچ یک مخاطبِ خاص
گر تو بخود بگیری ،تاج به سرم کرده ئی
م حداد
17 می 2015
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
Muhammad of Ghor
-
ولسوالی های ولایت غور
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بـــــی سحر