2017-9-19
سرمولف عبدالغیاث غوری

مردی صبح از خواب بیدار شد، خواست تا زمینش را آب دهد اما بیلش را نیافت. شک کرد که همسایه اش اورا دزدیده باشد. بدین منظور همسایه را در طول روز زیــر نظر گرفت.
با خود فکر می کرد که همسایه اش طوری راه میرود مثلی دزدها که می خواهدچیزی را پنهان کند. او آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برود ولباسش را عوض نموده ونزد قاضی برود واز همسایه شکایت کند.
هنگامی که به خانه آمد بیلش را دید که در گوشۀ حویلی اش افتیده است، از خانمش پرسید بیل را که برده بود ،خانمش گفت: مه اورا گرفته بودم. مرد دوباره بیرون رفت وهمسایه را زیر نظر گرفت ودریافت که همسایه اش مانند یک آدم باشخصیت وشریف قدم می زند، حرف می زند.
سرمولف عبدالغیاث غوری
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
Muhammad of Ghor
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Minaret Of Jam
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بد گمانی