2014-12-29
رامین رحیمی

شنیده ام که دمی با من همصدا نشوی
و بـا تمام خودت با مـن همنوا نشوی
و مــن… گرفته دلم از تمام باور ها
و باورت همه اینست آشنا نشوی!
به مثل جنگلی از خاطرات آدم ها
مثال جنگلی با گرگ جابجا نشوی
منم زمینی پـــر از خاطــرات پنهانی
تویی زمینی پر از مرز و بوم و تا نشوی
شبی غــــزل به دلم می زند نگـــاه تــرا
قصیده٬ مثنوی٬ یک تک غزل به ما نشوی
خدای عشق و خدای دلم همیشه تویی
ولی سوال همینست که تو خدا نشوی
بیا کمی به خدا شک مکن و پیشم باش
بجــای آن همــه گفتن بگو جدا نشوی
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Minaret Of Jam
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بجـای آن همه گفتن