2014-12-30
زکریا فصیحی

به دختر عزیزم، بُشرٰی وقتی 71 روز داشت و تازه تبسم و تماشا یاد گرفته بود
پر می زند فرشته در آسمان چشمت
زیرا؛ هنوز پاک است این آستان چشمت
صف بسته دسته دسته مثل هزار میچید
یک آسمان ستاره در کهکشان چشمت
شرمنده می شود گل از ساحل لبانت
در خویش می شود غرق، موج از تکان چشمت
صد صفحه حرف دارد شاید نگاهت، اما؛
در فهم من نگنجد شرح بیان چشمت
پل بسته خیره خیره با یک جهان تماشا
تا انتهای چشمم، رنگین کمان چشمت
در چشم من چه دیدی بانوی کوچکم؟ که…
وا مانده با تعجب امشب دهان چشمت
مهتابِ پشت ابر است این عکس خیره؟ یانه
«شامامه» غرق در خاک در «بامیان» چشمت؟15/6/92 زکریا. فصیحی
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Minaret Of Jam
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بانـــوی کوچک