آرشیف
ارمغان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق و تبعات سقوط آن چه بود؟
محمداکرام اندیشمند
حزب دموکراتیک خلق افغانستان بزرگترین و متشکلترین جریان روشنفکری چپِ دموکراتیک در نیمهء دوم سدهء بیستم محسوب میشود. این حزب با شعار عدالتخواهی و پیشرفت و دفاع از حقوق زحمتکشان جامعه، پا به میدان مبارزه گذاشت و با این شعار قدرت سیاسی رابهدست گرفت. شمار اعضای اصلی و نامزد حزب (اعضای آزمایشی) در سال 1991(1370)، آخرین سال حاکمیت براساس منابع رسمی به 155000 نفر میرسید. صرف نظر از اینکه این آمار تا چه حد بهصورت مبالغهآمیز ارائه شده باشد، اعضای حزب مذکور در سالهای حاکمیت حزب به دهها هزار تن بالغ میگردید. حزب دموکراتیک خلق در سالهای حاکمیت خویش از کمکهای هنگفت شوروی در تمام عرصههای نظامی و غیرنظامی برخوردار بود. میزان این کمکها از سوی شوروی برای یک حزب چپِ دموکراتیک در کرسی اقتدار به حدی غیر قابل تصور گسترده و بزرگ بود. اما حاکمیت حزب دموکراتیک خلق علیرغم این همه کمکهای بزرگ خارجی دوام نیاورد و فرو پاشید.
ناتوانی و شکستِ حزب دموکراتیک خلق تنها به سقوط حاکمیت حزب پس از یک و نیم دهه مقاومت و جنگ و با مرگ هزاران عضو حزب بر سر این حاکمیت خلاصه نمیشود. شکست آیدئولوژیکی حزب بخش مهم این شکست را منعکس میسازد.
علیرغم ناکامی حزب دموکراتیک خلق در کرسی حاکمیت، کودتای ثور وسالهای حاکمیت حزب پیامدهای متضاد و متفاوت داشت. وقتی از زاویهء مثبت بهسوی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق نگاه شود، اقتدار حزب و برنامههای آن در واقع تلاش انقلابی و قهرآمیز در جهت متحول سازی افغانستان و گذار از حالت سنتی به مدرنیته و مدرنیزم بود. این در واقع دومین تلاش درجهت مدرنسازی جامعه قبیلهای و سنتی افغانستان در قرن بیستم میلادی بود. مساعی نخست را امان الله خان در تخت سلطنت در سالهای دهه سوم این سده انجام داد. علیرغم آنکه هردو جریان همسانیهایی در خود نهفته داشتند اما با تفاوتهای فروانی نیزهمراه بودند. هرچند تلاش حزب دموکراتیک خلق در عبور از جامعه محافظهکار قبیلهای و ایجاد نظام مدرن اجتماعی و اقتصادی، تلاش نافرجام و ناموفق بود، اما طرح و اندیشهء مدرنسازی جامعه از نیازهای ثبات و پیشرفت و از الزامات هر نظام سیاسی متعهد به توسعه وعدالت در افغانستان است.
برخی از صاحبنظران کودتای ثور و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق را یک تجربهء منفی تاریخ سده بیستم تلقی میکنند، اما برخی با دید مثبت به آن مینگیرند. مردمیشدن قدرت سیاسی در افغانستان، پیریزی اساسات تساوی حقوق زن و مرد در قوانین و حتی در عرصه عملی، بنیانگذاری خطوط اساسی برابری و عدالتاجتماعی و اقتصادی چون اقدام به اصلاحات ارضی و لغو قروض و گروی دهقانان و زارعان کمزمین، تعمیم تعلیم و تربیه وهمگانیساختن آن برای همه اقشار مردم و همچو مسایل مهم اجتماعی از نکات مثبت دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق بود.
در سالهای حاکمیت حزب بیشترین تعداد زنان در ادارات دولتی بهکار گماشته شدند. در سال 1978 زنان شاغل به کار رسمی به 5000 تن بالغ میگردید، در حالیکه این رقم درسال1986به 270000 رسید. هرچندکه این تعداد اغلباً در شهرها بود و زنان روستاها درعقبماندگی بیشتر فرو رفتند.
اما علیرغم تمامی پیشرفتهایی که در سالهای حاکمیت حزب درعرصههای مختلف حیات سیاسی و اجتماعی افغانستان رخ داد، کودتای ثور و حاکمیت حزب پیامدهای بسیار منفی در جامعهء افغانستان بهجا گذاشت.
افغانستان پس ازکودتای ثور و حاکمیت حزب در بحران عمیق سیاسی واجتماعی فرو رفت. تفرقه و گسست سیاسی و اجتماعی در جامعه تشدید یافت. نظام و دولتی را که حزب دموکراتیک خلق ایجاد کرد منبعث از شرایط اجتماعی نبود. حزب در دوران حاکمیت خود کشمکشها و تعارضات شدیدی را در جامعه بهوجود آورد. حاکمیت حزب نابردباری را در جامعهء قبیلهای افغانستان که از قبل هم بخشی از فرهنگ بسته و کینهتوزانه بود تشدید کرد. حاکمیت حزب دموکراتیک خلق موجب رشد تفنگسالاری و تضعیف استحکام و گسترش طبیعی قانون و قانونمداری گردید.
پیامد دیگرحاکمیت حزب دموکراتیک خلق بیگانگی از جامعه، اتکا به منابع خارجی در رسیدن به قدرت و منزلت اجتماعی چون اقتداردولتی و حتی دسترسی به پول و ثروت بود. این پدیده هم در داخل حوزهء حاکمیت حزب مذکور و هم در بیرون از آن میان احزاب وگروههای اسلامی ومجاهدین گسترش فزاینده یافت.
بخش مهمی از عوامل ظهور ستیزه جویی دینی و افراط گرایی دههء هشتاد در افغانستان که میان برخی از حلقهها وگروههای مختلف اسلامی به تفکر و عمل تروریستی و جریان تروریزم منتهی شد، ریشه در عملکرد حزب دموکراتیک خلق و حاکمان آن در کرسی اقتدار داشت. اگر ایالات متحده وکشورهای غربی و اسلامی مخالف دولت حزب دموکراتیک خلق و شوروی به جنبش و نهضت اسلامی در جنگ علیه دولت مذکور و قوای شوروی کمک کردند و مایهء اشاعه و تقویت جنبش بنیادگرایی و افراطیت اسلامیشدند، این زمینهها را حزب دموکراتیک خلق در دوران حاکمیت خویش بیشتر مساعد ساخت؛ حاکمیتی که با کودتا شکل گرفت و با اختناق، کشتار، انحصارمستبدانۀ قدرت و در سایهء تجاوز نظامی شوروی ادامه یافت.
مهمترین درسی که میتوان از کودتا و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق گرفت این است که جنبشهای چپِ دموکراتیک و هر جنبش سیاسی واجتماعی تحول طلب به جای شورشگری و انقلاب، متناسب با شرایط عینی و ذهنی جامعه و کشور خود بهسوی دگرگونیهای اجتماعی گام بردارند تحول را نه با انقلاب و احساسات؛ بل با عقلانیت واصلاح به انجام برساند.
محمداکرام اندیشمند
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور