آرشیف

2015-1-27

انجمن ادبی فیروزکوه

توكلي را بيشتر بـشـنــاسيــد!

محمد نصیر توکلی

محمد نصیر توکلی

محمد نصیر توکلی فرزند الحاج مولانا آقامحمد روحانی، در سال ۱۳۶۳ در دهکده‌ي سرسبز و زیبایي موسوم به قیاغک در امتداد شرقی شهر فیروزکوهِ فعلی ولایت غور در کانون یک خانواده‌ي بادیانت و دانش‌پرور دیده در چهره‌ي هستی باز کرد.
وی شاعر، نویسنده و دکلمه‌سرای موفق سرزمین ادب‌خیز و تاریخ‌ساز غور باستان است که دراین فرجام‌ها، در ردیف دانشوران و ادیبان نامدار و فرزانه‌ي ديگر این دیار عرض اندام نموده است. اگرچه آغازین سالهای تجربه‌اش در حوزه‌ي ادبیات پربار کشور است اما سعی و تلاش و درایت دانشی او، زمینه‌ي بالندگی و افتخار آفرینی را برایش به سرعت مساعد می‌سازد.
موصوف جوان باتمکین، کارفرما و خلاق است، نگاهش در امور اجتماعی و فرهنگی وسیع و آوازش در پذیرش و وفق امور سازندگی انسان‌های جامعه به گونه‌ي رسا و قاطعانه رقم می‌خورد. نفرت و انزجار وی در برابر ابعاد بی‌عدالتی، تبعیض، ستم و غیره نهایت جدی و پاكد‌لانه است.
وی نُخستین تندیسه‌ي الفبایی و درسهای معمول و ابتدایی را نزد پدر بزرگوارش وکانون گرم خانواده فرا گرفت. پس از آموزش‌های ابتدایی شامل تعلیمات رسمی گردید.
سپس وارد رشته‌ي زبان و ادبیات فارسي دري دارالمعلمین عالی غور گردید که دراین دوره‌يي از تحصیل، درخشش فوق العاده را همراه داشت و در فن و مهارت‌های زبانی، دستور زبان، فنون ادبی و معانی شعر آشنایی بسزای حاصل نمود سرانجام در سال ۱۳۹۰ هـ . ش. به صفت ممتازترین محصل ازاین کانون تربیتی به درجه‌ي عالی فارغ گردید.
توکلی در سفر پردست‌آورد یک‌ساله، قبل از دوران تحصیل، راهی کشور ایران گردیده بود، نسبت به علاقمندی فراواني که در عرصه‌ي رشد و ارتقاي سطح ذهنی خویش داشت، شامل موسسه‌ي آموزشي « نورتوسعه‌ي» تهران گردید و ضمن آموزش مهارت‌های کمپیوتری و زبان انگلیسی، مدت دو ماه، به فراگیری معانی و ترجمه‌ي اشعار شیرین لسان‌الغیب حافظ شیرازی پرداخت و از محضر اساتید، با جلوه‌های بلندي از معرفت حافظ آشنا شد، اعجاب و شکفتی‌های اشعار این غزل‌سرای معروف جاذبه و کشش نیرومند روحی و معنوی را برایش اعطاکرد.
وی از طریق رقابت آزاد به صفت مدیر عمومی اسناد و ارتباط مقام ولایت غور مقرر گردید که برای خدمت‌گزاری به جامعه و مردم خویش مصروف انجام وظایف رسمی شد و در پهلوی آن به عنوان یکی  از فعالین جامعه‌ي مدنی به حیث منشی بنیاد فرهنگی و اجتماعی شفقت نیز کار مي‌كند که از طريق اين نهاد فرهنگي، در آموزش موضوعات چون منع خشونت علیه زنان و برگزاری کورس‌هاي استفاده از كمك‌هاي اوليه و آمادگي كانكور، در سهم خويش‌ صادقانه فعاليت كرده است.
آقای توکلی فرزانه‌مرد تاریخ معاصر غور، با خدمات سازنده‌، در شگوفایی فرهنگ و ادب این سرزمین بسا فعالیت‌ها و کارهای موثر را انجام داده است که از نظر اهل خرد قابل ستایش و تمجید می‌باشد.  وی در کنار آفرینش و سرایش اشعار مملو از معانی بلند و نوشتن مقالات علمی و تحقیقی به تدویر کورس‌های رایگان آموزش زبان فارسی دری و انگلیسی و همچنان به ساختن نرم افزارهای آموزشی در مبایل و کمپیوتر پرداخت.
در آغاز فعالیت‌های ادبی در غور سهم بسزای در کنار بقیه دوست‌داران فرهنگ و ادب انجام داده است که در تشکیل انجمن ادبی فیرورکوه به سمت معاون این انجمن برای مدت یک‌سال از طرف اکثریت قاطبه‌ي اعضا، که همانا فرهنگيان و نویسندگان موسس این نهاد ادبی و فرهنگی می‌باشند، برگزیده شد.
در جلسات چهارشنبه‌روزها، که از طریق انجمن راه‌اندازی می‌شود، وی ضمن ارایه‌ي بحث و گفتگوهای نقد، بحث و بررسي موضوعات مربوط به عروض و وزن شعر را نیز ارایه می‌نماید و در پهلوی آن در یکی ازین روزها قطعه شعر زیبایي تحت عنوان  « یک غزل » از سروده‌های خویش را با آواز دلنشین دکلمه نمود. خواستیم  راجع به آن تحلیل و بررسی کوتاهي داشته باشیم :

تنگی کند به کنج دلم جای یک غزل
ناچار به بیرون بکشم پای یک غزل
آهنگ کوچ واژه شده امر، ناگهان
از ملک دل ، به کشور پهنای یک غزل
تکواژ و واج و حرف بود سخت بی‌شکیب
تا بوسه زند تنگ به لبهای یک غزل
ترتیب وزن او شده اندام و قد تو
از حس پاک تو شده معنای یک غزل
یک شعر من که بوی خوش عشق می‌دهد
دیدم که ذکر تو خزیده لای یک غزل

غزل یکی از پربارترین قالب‌های مطرح ادبی می‌باشد که حس شورآمیزی و حجم معنایي آن، انسان را به قله‌های بلند احساس و اعجاب می‌کشاند و آن‌چنان وسعت اندیشه را می‌پذیرد که در گسترش نیروی تصاویر و تخیل، جوش روح انگیز وسیع  را به پهنای از واقعیت‌های زندگی انسانی می‌آورد و در امواجي از موضوعات گوناگون غوطه‌ور می‌سازد.
حالا می‌پردازیم به تفسیر گوشه‌ی از « یک غزل»:
هرگاه احساس انسان برانگیخته شود و دنیای از آرزوها  به بستر تراکم خیال تجمع کند، آن‌جاست که حضوری از واژه‌های ناب به خود هستی می‌یابند و ترکیب منطق کلامی طور طبيعی دراین قالب مستحضر می‌شود. پس یک هسته‌ی شور و جذابیت در دل و ذهن انسان رونما می‌گردد که چکیده‌های ازآن بی‌محابا به بیرون می‌ریزد.
گوينده، آهنگ کوچ واژه‌ها را به‌گونه‌ی ترسیم نموده است که از گنجایش دل ‌افزونی می‌کند، ناگزیر به پهنای ترکیبات غزل پناه می‌برد و از مسیر زبان این کوچ ناگهانی به حرکت در می‌آید و این جنبش لفظ و معنا که نخست از کشور دل تشکیل یافته، در سرزمین وسیع غزل استقرار می‌یابد و هر واژه … محل نزدیک بودن و مناسبت واقعی خود را جهت ادای مسوولیت در محور جاگزینی و آفرینش معنا  که در تصویر ذهنی شاعر است مجسم می‌شود. ناگزیر در لباس یکی از صنعت‌های ادبی هستی پیدا می‌کند. اگر در واحد‌های آهنگ زبانی موشکافی کنیم تکواژ و واج … با یک قطار منظم سر به بوسه‌گاه ترکیبيی غزل می‌گذارد.
ترتیب وزن اگر به زیبایی قد معشوق مثال زده شود سریع‌تر به مزیت‌های آن پی می‌بریم و آنگاه است که مقتضای احساسات و پاکیهای کلامی در شعر تبلور پیدا می‌کند و در آغوش الفاظ آهنگین و زیبا آرامش می‌یابد. حتما ذکر بهترین دوست از هر لایه‌ي آن محبت و عشق می‌تراود و بوی خوش آن را هدیه می‌کند.
حس بیان به سکوت و سردی  زبان می‌گراید، مگر آن‌که ازگرمای شورانگیز غزل که همانا تمام اندیشه، افکار، احساس، امید و آرزوهای بلند شاعر با الفاظ زیبا گنجانیده شده است استفاده گرفته شود تا بیان و عنصر بلاغت در طراوت و گرمی بیشتر تجلی کند. تا آنگاه که حضور کسی به گرمی محبت و تابش دلبرانه‌اش در غزل محسوس نشود به همان‌گونه که هست باقی خواهد ماند.

نوشته و بررسی : استاد فضل‌الحق فایق رییس انجمن ادبی فیروزکوه – غور

نشر : کمیته‌ی نشرات انجمن ادبی